گفتگوی ازادـ دختر افتاب مهتــاب ندیده میخـــاااااان
داشتیم با هم راه می رفتیم، با فریبرز، رفیقم. داشت با تلفن حرف میزد، یهو شروع کرد به فحش دادن: پُفیوس! حرف دهنتو بفهم، کجای ریخت و قواره ی تو به من می خوره بد ترکیب!... دیگه شمارتو روی گوشیم نبینما!
ازش میپرسم: کی بود؟
- همین دختر شیپیشوه.شقایقو میگی؟
- نه بابا اون که به من محل سگ هم نمیذاره
- پس منظورت شیواست؟ - شیوا؟ شیوا دیگه کدوم خریه؟
- همون خری که پارسال کلی پول ریختی به پاش!
- آها! نه... اونم نیست... اًاین ... اسمشو هم یادم نیست...
- حالا چی می گفت؟
- هیچ... دختره ی خنگ میگه بیا منو بگیر... تو قول دادی بیای خواستگاریم
-حالا واقعا قول دادی؟
-نه بابا چه قولی چه کشکی؟ دختره ی تازه کار هوا ورش داشته...
- خب بیچاره حتما خیلی داغون میشه...
- به درک ... مگه تقصیر منه؟
حالا میخای تو این کار بمونی
- آها... دختر بازی... لاو ترکوندن و ... ای شیطون ... آخه ما که مثل شما تیپ دخترکش و روابط اجتماعی و جی اف بی اف و این جور کارا حالیمون نیست... بذار به درسمون برسیم ... - آره ... راست می گی... تو مرد این کارا نیستی
- حالا من یه چیزی گفتم ... یه چندتا تکنیک یادم بدی می ترکونم... جون من... - نه... تو هیچ غلطی نمی تونی بکنی
بله... کلی وقت گذشت من هیچ غلطی نتونستم بکنم, به جز ازدواج... هی می دیدمش میگفتم : پسر داری پیر میشی چرا زن نمی گیری... میگفت: هنوز پیداش نکردم. می گفتم کیو؟ می گفت: مورد مناسبو. چند سالی گذشت و جوابی که به این سوال من میداد هیچ تغییری نمی کرد.
همین چند وقت پیش بعد هفت هشت سال از اون قضیه دوباره ازش پرسیدم, دوباره گفت: هنوز مورد مناسبو پیدا نکردم. گفتم: حالا این مورد مناسب چه ویژگی هایی دارن که این همه مدته داری دنبالش می گردی؟ سالی سی چهل تا خواستگاری داری می ری اونوقت هیچکدوم مناسب نیست؟
- نه بابا... هیچکدوم... اینایی که من میرم سراغشون همه اینکاره ن...
- ببخشید؟! چیکاره؟
- اینکاره دیگه... اهل بی اف و دوست بازی و این حرفا...
- اِ... جریان از این قراه؟! آقامون خانم نجیب و چشم و دل پاک دوست دارن... عجب!؟... نه که خودت خیلی چشم و دلت پاک بود!؟...
- چه ربطی داره؟
- خیلی!... دیگه مزاحمت نشم... فقط ... شاعر میگه: باش تا صبح دولتت بدمد...
- Thursday, 11 Shahrivar 1395، 09:54 PM